محمد اسماعیل بیگی:
طراحی صحنه پل میان هنرهای تجسمی و نمایشی است
در تئاتر، طراح صحنه به عنوان پل میان هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی وارد عمل می شود. اوست که فضایی را خلق می کند تا اتفاقات نمایش در آن رخ دهد.
محمد اسماعیل بیگی، طراحی صحنه تئاتر یکی از عوامل موثری است که می تواند نقش بسزایی در پیشبرد اهداف یک گروه اجرایی داشته باشد اما متاسفانه گاهی با بی مهری گروه های تئاتر استانمان مواجه شده و با بی توجهی، این عامل موثر تبدیل به یک عنصر کم اهمیت و پیش پا افتاده می شود.
در این مکتوب سعی بر آن است که با بیان خلاصه وار آنچه که یک طراح صحنه تئاتر برای موفقیت خویش بدان نیازمند است، کمبود ها و کاستی های طراحان صحنه استانمان را به منظور پیشرفت و بهتر دیده شدن تئاتر استان مرور کنیم.
چیزی را که ما امروزه در روی صحنه های تئاتر تحت عنوان دکور مشاهده می کنیم، گونه هایی از صحنه آرایی است که ریشه در تحولات عالم نمایش در اواسط قرن 19 میلادی دارد. پیش از آن دکور شامل چیزی جز پرده های مختلف نقاشی شده نبود. نقاشیهای عظیم که به تقلید از آثار بزرگان هنر نقاشی کشیده می شد و با زمان و مکان رویدادهای نمایش هیچ ارتباطی نداشت. اما از اواسط قرن 19 و از زمانی که " رومانتیسم " جای خود را به "رئالیسم" داد، صحنه آرایی به تدریج از بند پرده های نقاشی رهایی یافت و دارای بعد و حجم گردید. پایه های اولیه ی صحنه آرایی نو ریخته شد و در پی آن صحنه آرایی مفاهیم جدیدی به خود گرفت و اهمیت بسزا یافت و بدین ترتیب عاملی به نام طراح صحنه هویت پیدا کرد.
در تئاتر، طراح صحنه به عنوان پل میان هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی وارد عمل می شود. اوست که فضایی را خلق می کند تا اتفاقات نمایش در آن رخ دهد. در واقع طراح صحنه به عنوان یک فرستنده عمل می کند و برای این امر باید ذوق و استعداد فراوان داشته باشد. یک طراح صحنه به دید و تخیل هنرمندی خلاق، مهارت و چیره دستی کارگران فنی و دانش و درک تئاتری بازیگر، کارگردان و نمایشنامه نویس نیاز دارد.
او باید این استعداد را داشته باشد که با خط، رنگ و شکل سخن خود را به روشنی بیان کند. همچنین باید همچون کارگران فنی بتواند با استفاده از مواد و شیوه های منحصر به فرد تئاتری، با مهارت، سرعت و در نظر گرفتن محدودیت های ساختاری به طرح های خود عینیت بخشد و از همه مهمتر با بررسی ساختار دراماتیک و درک اهداف نمایشنامه نویس، تصویر نویسنده را کشف کرده و ترجمان دیداری آن را روی صحنه پیاده کند و این ویژگی تئاتری طراح است.
آگاهی از حرکت های ضروری بازیگران و تکنیک های کارگردانی به طراح کمک می کند تا محیط مناسبی به منظور پشتیبانی کنش نمایش خلق کند. همچنین باید با لباس و نور آشنا باشد، حتی اگر این کار بر عهده اش نباشد، زیرا باید از چگونگی تاثیرات تابش نور بر صحنه و چگونگی ترکیب و هماهنگی لباس ها با صحنه ای که طراحی کرده است آگاه باشد.
طراح صحنه باید با استفاده از یک فضاسازی صحیح و تاثیر گذار قوه ی تعقل و ضمیر خودآگاه تماشاگر را بیرون از صحنه نگه دارد. هنگامی که نور اولین صحنه بر روی دکور و فضای ایجاد شده پاشیده می شود، اگر نفس در سینه ی تماشاگر حبس شود و فریاد وای بی صدای او سر داده شود، می توان گفت که طراح موفق عمل کرده است.
در اینجا ذکر این نکته ضرورت دارد که هرچند در نظر گرفتن بازیگران به عنوان اجراکنندگان تئاتر، باوری رایج ولی نادرست است و همه هنرمندان و کارکنان تئاتر اجرا کنندگان تئاترند، اما نمی توان انکار کرد که بازیگر عامل اصلی تئاتر به حساب می آید و همه ی عوامل از متن گرفته تا دکور، تحت الشعاع او قرار دارند. پس بهترین صحنه آرایی آن است که علاوه بر فضاسازی و کمک به بیان مفهوم نمایش، به بهترین وجه حرکت بازیگر را تجلی و تعالی بخشد.
طراح صحنه باید با توجه به نیاز خود، جنبه های مطلوب سبک های گوناگون صحنه آرایی را برگرفته و با تلفیق آنها اثر جدیدی را به وجود آورد چرا که امروزه سبک خاصی بر صحنه آرایی استیلا ندارد.
هرچند که در این میان " اکسپرسیونیسم "، " سمبولیسم "، " مینی مالیسم " و مشتقات آنها بیشترین کاربرد را در صحنه آرایی پیدا کرده اند. دکورهای امروزی عموماً از واقع گرایی می گریزند و طبیعت گرایی نیز فقط در صحنه آرایی های فیلمهای سینمایی دیده می شود.
در مجموع می توان گفت از مجموعه ی دستاوردهای شیوه های صحنه آرایی نو پنج مورد است که تقریباً در عموم دکورهای امروزی به کار گرفته می شود.
1 – وابستگی صحنه آرایی به بازیگری : دکور وسیله ی تجلی بازی هنرپیشه است و هر قدر بتواند عمل بازیگر را بنمایاند و توجه تماشاگر را بیشتر به او معطوف کند ، موفق تر و به هدف خود نزدیک تر شده است .
2 – سعی در به خلوص رساندن دکور : حذف حشو و زوائد ، بیان جوهرگونه ی حالت ، زمان و مکان نمایش و تلخیص تمام عوامل صحنه ای نکته ای است که امروزه به وفور در صحنه آرایی ها دیده می شود .
3 – گرایش به انتزاع و تجرد : سعی می گردد اهداف دکور ، در خط ، فرم و رنگ بیان شود تا بدین گونه وبا پرهیز از ترفندهای صحنه ای آشکار ، مفاهیم به طور عمیقتری در ذهن تماشاگر جا بگیرد .
4 – به کارگیری مصالح و مواد واقعی : به جای القای کاذب جنسیت های مختلف از انواع فلزات و پلاستیک به شکل واقعی خود استفاده می گردد .
5 – ازدیاد نقش نور : از نور برای القای مفاهیم گوناگون و حداکثر کاربرد ممکنه ی آن به عنوان یک عامل جایگزین برای دکور استفاده می شود .
حال آنکه تا چه حد طراحان صحنه استانمان در طراحی های خود به این نکات اهمیت می دهند ، در این مجال نمی گنجد و خارج از اهداف این بحث نیز می باشد اما از آنجا که صحنه آرایی تئاتر ، بدون شک از عوامل مهم و موثر در هنرهای نمایشی می باشد ، جای تامل و درنگ دارد که چرا این عنصر حیاتی در تئاتر استان ما نتوانسته جایگاه شایسته ای را برای خود کسب نماید.